بهتر است برای زندگی یک آغاز و یک پایانی داشته باشیم و اینقدر خودمان را خسته زمانهایی که در انها هیچ نقشی نداریم ، نکنیم
منطقی تر و بدرد بخور تر ان است که مرگ را قبول کنیم و دست از اینهمه واژه های بلند بالا و پر طمطراق بشوییم که تلاش ابلهانه ماست برای ازلیت و ابدیت
ما یا می فهمیم که مشغول زندگی شویم یا راهی جز اینکه مشغول مردن شویم نداریم
.......... فیلسوفان برکردار
نیچه
محبوبترین کتاب او (( چنین گفت زرتشت *)
کتابی که عوام و خواص در حمام گرم زبان اوریش مست و سر خوش می سوند
این جمله او زیباست :
زندگی چشمه ای از روشناییست اما در جایی که خناثان هم اب می خورند ، همه چاهها مسموند
این جملاتش را بشنویم :
ایا انسان تنها اشتباه خداوند است ، یا خدا تنها اشتباه انسان است .
شاد بودن وقتی مشغول یک کار غیر دلخواه هستیم ، هنر بزرگی نیست
اگر در بدانیم که مردم در زمان نیچه اقسرده بودند و عده ای از این افسردگی سود می بردند ، افسردگی و سرخوردگی همگانی مردم در زمان حال را یک اتفاق نمی دانیم و باید هوشیار باشیم که این دردمندی روح جامعه ما نیز یک برنامه هدفمند برای خسته و مفلوک کردن تدربجی جامعه است . در ص ۸۳ کتب این جمله امده است :
سرخوردگی همگانی ، رنجش ، احساس ستم ، و قربانی بودن .... اینها همان چیزی بود که دیکتاتوری های قرن بیستم و شیادان زرنگ از ان بخوبی بهره برده اند
در ص ۸۴ این سطور را خواهید خواند :
همانطور که او در کوهستانهای ذهن قله به قله بالا می رود ، ما هم باید چهار دست و پا بدون نگاه کردن به پرتگاههای دلهره اور بدنبال او برویم ، هنگاهی که برای دیدن راهنمای مان سر راست کنیم سبیل های یخ زده او را خواهیم دید ....
این جمله او چه معنایی می دهد :
هنگامی که به نزد زنان می روی تازیانه ات را فراموش نکن
من منظور او را از این جمله نفهمیدم :
اگر انیان ذره ای به خرافات اعتقاد داشته باشد ، به یختی می تواند باور نداسته باشد که انسان در تسخیر است و فقط سخنگو و میانجی نیروهای فوقانی است
پدر نیچه در سی و پنج سالگی مرد و مادرش در بیست و چهار سالگی بیوه شد .
هم کلاسی های نیچه نام او را روح زجر کش گذاشتن
این تکه از حرف نیچه ، حس خاصی دارد :
روح را نباید گفت ، باید انرا اواز خواند
جمله انسان گرگ انسان است را از شوپنهاور شنیدیم ، نیچه کتابی دارد به نام :
انسان زیادی انسان است
باید هزار دفعه این جمله نیچه را زیر لب تکرار کرد :
ما باید بیاموزیم که به صورت متفاوتی فکر کنیم و به صورت متفاوتی احساس کنیم
ایا از دل نا امیدی زندگی جوانه می زند ، واقعا چه چیزی زندگی را چنین راز الود کرده است ، به این جمله در ص ۱۰۳ دقت کنید :
شعار نیچه ، قدرت با زخم زدن بدست می اید ، بود ، طولانی ترین و بزرگترین لثر او که همان اپرای منثور او چنین گفت زرتشت ، است از دل همین نا امیدی بیرون امد .
مادرم همیشه می گفت ، نون گندم را شکم فولای می خواد ، حالا به این جمله دقت کنید ص ۱۰۴ : همه لذت ها بدنبال ابدیت هستند . نان گندم ابن فلسفه را فقط شکم های اهنین هضم می کنند
این جمله نیچه را با اب طلا بنوبسید :
با زمین رو راست باشید و حرفهای کسانی که با شما از امید به جهان دیگری حرف می زنند را باور نکنید .
در جمله ای دیگر نیچه نکته ظریفی را بیان می کند :
اخلاق بغض فرو خورده کسانی ایت که کاری از انها بر نمی اید
این جمله نبچه را روی تابلو بنویسد از از زاویه های متفاوت به ان نگاه کنید :
چگونه با یک چکش فلسفه پردازی کنیم
فیلیوف احساساتی ما وقتی نی خواست اسب شلاق خورده ای را بغل کند بسختی توسط اسب به زمین کوبیده شد
این جمله جادویی نبچه را در ص۱۱۳ بخوانید :
شخصیت ، سرنوشت ماست .
نبچه وقتی به دیدن زنی می رفت با خود تازیانه می برد البته این تازیانه برای ابن نبود ان ها با هم سکس وحشی را تجربه کنن بلکه قرار بود زن نیچه را با ان تازیانه هی کند و سر کارش بگذارد
فیلسوف ما کلا ۵۶ سال عمر کرد که دوازده سال اخرش دیوانه شده بود و ثروت هم در زمان دیوانگی به او رو اورد و گر نه حال و روز خوبی نداشت .
می گویند خواهرش حتی بدای سود بیشتر مفاهیم نوشته های او را عوض می کرده و ....