یا مشغول زندگی شو یا بمیر

در هر صورت جریان زندگی توقف ناپذیر بسمتی که ما چیزی از ان نمی دانیم و هر چیزی درباره ان توضیحی غیر عاقلانه است ، حرکت می کند .

در این میان این که ما چگونه زندگی می کنیم ، چگونه لذت می بریم و چطور به احساسااتمان جواب می دهیم ، تراز عقلانیت ماست .

فرم زندگی اجتماعی و خانوادگی و سیاسی موجود در جامعه ، این تراز عقلانیت را به هم زده ، دیگر کسی به این فکر نمی کند که دلش از زندگی چی می خواهد ، صرفا همه می خواهند دندان پزشک شوند چون اولا پول خوبی درمیارن دوما به همه ثابت می کنند که چه پخی هستند .

کی وقت ان می رسد که ما خودمان را برای خودمان ثابت کنیم ، واقعا ما کجای زندگی خودمان قرار داریم ، دوباره به این حرف مسلم برگردیم که جربان زندگی متوقف نمی شود یا اگر متوقف شود زتدگی از جریان می افتد . پس در هر صورت ما برای شناخت علوم انسانی به یک اصل مسلم نیاز داریم . و ان می تواند این باشد که حریان زندگی متوقف نمی شود .

چون این مقدمه قابلیت چونه زنی ندارد پس باید کمی عضلاتمان را شل کنیم ، کمی از جدیت خودمان بکاهیم ، کمی وا دهیم ، تا جایی برای چونه زنی در زندگی روز مره ما باز شود .

یا باید مثل کسانی که به همه چیز پشت پا می زنند و تصمیم می گیرند دنبال خواست قلبیشان بروند ، عمل کنیم که یکی از انها ویتگنشتاین است که در ادامه فیلسوفان بدکردار درباره خواهم نوشت .

البته من این روش را قبول ندارم ، که انسان برای اینکه خودش باشد ، همه چیز را کنار بگذارد چون از لحاظ من تالی فاسد این کار ان است که کسانی که می خواهند مشغول زندگی شوند ، بدرد زندگی نمی خورند و یک جورایی منگول و ترسو هستند

نظر شخصی من ان است که در اوج مشغول زندگی شو ، درست وقتی هزار تا کار داری یک جایی برای خودت باز کن ، وقتی که ریئس جمهوری وقتی که استادی وقتی که چهره ای مشهور هستی وقتی پدر یا ماادر هستی ... مفاهیم را خم کن از روی زنگار جامعه و تظم دست و پا گیرش بپر ...

حتی اگر نامش را خیانت گذاشتن ، تو این گونه خیانت را انجام بده

یادت باشد یا مشغول زندگی باش یا بمیر