آرمیتا
اینستا نصب کرده ام
تقریبا همین وبلاگم هست ، یک عکسی هم از یک نویسنده کنار مطالب می ذارم
بروز بودن خوبه ، ولی به وبلاگ هم عادت کرده ام ، سالهاست می نویسم ، نوشتن سرگرمی من شده .
وقتی جایی برای حرف زدن نداریم باید یک جایی برای تخلیه احساساتمون پیدا کنیم ، چاره ای نیست ، زندگی ما این شکلی شده .
امروز داشتم ناهار می خوردم ، عکس
ارمیتا گراوند
را دیدم ، نوشته بودن مرگ مغزی شده ، رسما قلبم درد گرفت ، نتونستم غذا بخورم ، اصلا حالم خوب نبود .
روزگار عجیبی است ، چطور می شه این کار را کرد و بعدش راحت خوابید ، دردناکه . به چشمای این بچه نگاه کنید ، زندگی را می بینید ، بعد از دیدن عکس او ، دلم خواست کنار دریا باشم شاید دریا بتونه ارومم کنه .
زندگی در فضای بدون احساس ، بدون اینده ، بدون منطق ، بدون راستی ، بدون عشق ، بدون بازی ، بدون بچه ها ، بدون پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها ، بدون ارامش جوانها بدون .....
سقراط می گه
انجا که حقیقت نباشد همه چیز پست و زشت و مبتذل است
گویا سقراط زمان ما را تجربه کرده
گویا این نوع فکر انقدر باز است که می توان نمام دنیا را در یک لحظه دید