فرار
دقایقی تا تحویل سال بیشتر نمونده
بی نهایت حالم خوبه
خیلی خدا را سپاسگزارم .
سرنوشت مردم ایران مانند سرنوشت فرزندان یک پدر و مادر معتاد گرفتاد زک سری افراد مسخره شده که خلاصه هزاران کارشناس این ور اون ور در موردشون حرف زدن ،
تنها راه حیات برای یک خانواده معتاد این است فرزند بی خیال خانواده شود و کلا فراموش کند پدرش کیه مادرش کدومه . می گن دو هزار سال قبل برای خودمون یک پخی بوده ایم حالا بالفرض چنین هم باشد من کجای کارم .
بعضی ها می گن ، نباید نسبت به اوضاع بی خیال باشیم ، باید اداب و سنن را زنده نگه داریم . خب این حرفا خوبه ولی قبل از همه ی این چیزا سلامتی و اقتصاده . رسم و رسومات برای من نان و اب نمی شود و هزار سال قبل هم این ها وجود داشته اند ولی نتوانستند قومی متحد درست کنند قومی یکدل بوجود بیاورند که جلو حمله اعراب و مغول و محمود افغان و .... را بگیرند ،
نوروز و یلدا و اشتراکات فرهنگی مشترک فقط می تواند سند هویتی ما باشد که ما یک ریشه مشترک داریم ولی اینکه این ریشه چقدر قوی و مغرور است ، من فکر نمی کنم تمام اداب و رسومات مشترک ، شعرها و دیوانهایی که همه افسانه ها و شعرهای اعراب را ترجمه کرده توانسته باشد به اندازه یک فرد واقعی مثل زلنسکی ، مردم را متحد کرده باشد .
حالا کار ما به جایی رسیده که حتی مملکت و سرزمینمان را داده ایم دست کسانی که می خواهند همین صورت پوچالی ما را هم بگیرند و رسم و رسوماتی عاربتی به ما بدهند درومان شده سلام ، ادینه مون شده جمعه ، تولد میترامون شده ولادت ، چهارشنبه سوری مون خالی از صورت سوزانش شده ، نوزوزمون شده عیدالفرس یا عید علف که خران را شاد میکند
ما ایرانیها وقتی همو می بینیم ، نسبت به هم حس غرور امیزی نداربم و ابن نشون می ده که یک چیزمون کمه ، ما افراد لایق و شایسته ای از خودمون نداریم که با زبان خودمون با قلب خودمون برامون دلسوزی کنن
ما یک پدر و مادر معتاد داریم ، که تنها راه نجاتمون فرار از خانه است
kader.gorgij@yahoo.com