حقیقت مرطوب

رشد در محل سابیدن و اصطکاک انجام می شه ، من از وقتی در اینستا هستم اینرا بیشتر می بینم . اونجا فضا چالشی تره ، می گن دنیا مسابقه همت هاست ، این احساس مسابقه رو اونجا بیشتر می شه دید .

حالا دیگه همه چیز پول و موفقیت شده ، گرایش انسان به سمت حقیقت کم شده ، کسی گوشش بدهکار این حرفا نیست مردم می گن حقیقت ها عوض شدن . اون حقایقی که قبلا حقیقت بودن از کوره امتحان سربلند بیرون نیامدن ، دنیا را چرک و خرافه پر کرد . و حقیقت نتونست چالش پول و قدرت رو به خوبی رد بکنه .

هر کسی باید برداشت خودشو از رندگی بکنه و بره تو کارش ، جای دس دس کردن و منتظر اییتادن نیست

روزگار ما

سال چهارصد و دو را باید سال دغدغه های اقتصاد و باران نامید

تقریبا همه جا حرف همینه ، تو بازار رکوده و از طرفی تورم هم هست ، بارونم خیلی کمه و حال مردم خوب نیست ،

همه پیش بینی می کنن دوباره افسار تورم بزرگ در بره و همه قیمت ها به اوج برسه

این چه وضع بدیه که مردم دارن ، تمام دلخوشیهاشون مرده ، اونوقت حضرات تو فکر یمن و لبنانن ،

ما هیچی به حساب نمیایم ، خانواده ها دارن متلاشی می شن جوونا میل به ازدواج ندارن ، یک تضاد عجیبی رو سر مردم سایه انداخته از یک طرف مسائل اقتصادی داره مثل پتک تو سر مردم می زنه بگونه ای که می شه گفت مهار فرهنگی ممکن نیست و دارن از طریق اقتصاد مردمو مهار می کنن . شکم گشنه توان فکر کردن به هیچ چیزی را نداره ولی خودش هم یک معظل شده

دوستان و اطرافیان همه چیزشون به مویی بند شده ، فقط یک پیامک بانکی و اداری می تونه روز هر کسی رو خراب کنه.

دیگه نمی شه با کسی به تفاهم رسید . باید سر جات بشینی مثل بچه ادمی که باباهمون می گفتن ، همیشه حالم از این گونه بچه ادم به هم می خورد و حالا همه داستان همینه

نیاز شدید به دنیای درون پیدا شده و قدرت استقامت فردی که می خواد دنیاشو بسازه و این اصلا کار اسونی نیست

متن های کوتاه من

شوخی واقعی این نیست که یک موضوع خنده دار را سوژه کنیم

شوخی واقعی اینه که یاد بگیریم به سختیها به مشکلات به بدبختی ها بخندیم .

وقتی ما می ریم و زندگی حلقه میندازه دور پامون تا زمین بخوریم و بعد یک نگاهی به زندگی میندازیم و می گیم ، یعنی جریان این شکلیه

وقتی می بینیم برای پیدا کردن راهمون باید هزار تا حرف را بشنویم که بعدش شمال و جنوبمان را یادمون می ره و هیچ کس حاضر نیست حرف ما رو بشنوه و یک کلمه یا فقط یک اشاره بگه ها اونری برو

دیر یا زود وقتی می رسه که هیچ راهی جز خندیدن به روزگار نداریم