فصل تخم گذاری لاک پشتها
اگر یک دهم هزینه ای را که برای جبران اتفاقات انجام می دهیم ، برای جلوگیری از ان اتفاقات انجام دهیم حتما هیچ مشکلی نخواهیم داشت .....
خب درک این حرف بر عقلای عالم سخت نیست ولی چرا هیچ کاری در این زمینه انجام نمی شود .
من فکر می کنم این موضوع چند جواب دارد .
اول انکه داستان قسمت بزرگی از مردم و ملتها ، داستان شیر و ببر و پلنگ و گرگ و شغال و روباه و کفتار است . اینها همه گوشتخوار هستند خون خوار هستند دندانشان یکیست فقط لباسشان فرق می کند این قوم گوشتخوار هم و غمشان فقط تقسیم مراتع و منابع گوشتی است یکی سر راه گوزن ها کمین می کند یکی گله بره ها را می درد یکی موقع زاییدن ماهیهارا می داند یکی فصل تخم گذاری لاک پشتها را ..... در این میان گرگها گروهی شکار می کنند افعی ها لای صخرهها به انتظار می نشینند و عقاب ها روی سرعت و قدرت شخصی شان حساب باز می کنند .....
متاسفانه ما از قدیم الایام سرزمین افسانه ها و توهمات و خرافات بوده ایم ولی شدت موج توحش در قدیم کم بوده است خلاصه اسبها خسته می شدن و مردها سیر کس و جیب ها پر طلا ، ولی حالا دنبه چرب و چیلی ما خریداران بسیار دارد و ما محکوم به وا دادن هستیم یا باید بریم زیر پلنگ ها بخوابیم یا زیر شیر ها یا زیر .... دعایمان می تواند در نهایت این باشد که شیر بیشه ما شیر شاه باشد ....
پس دنیا نمی خواهد جلو اتفاقات را بگیرد چون این اتفاقات اصلا اتفاقی نیستند فقط گاهی دو تا خرس هوس می کنن روی تنه یک درخت بشاشن و کونشان را با سیخ های یک درخت بخارانن اینجاست که این دو نمی توانند مجاورت همدیگر را ورتابند .....
موضوع دوم این است که متاسفانه انسان موجودیست که در برابر اتفاق رویت شده قدرت انفعالیش گل می کند ولی در برابر احتمال وقوع اتفاق ، منفعلانه تصمیم می گیرد چون فکر می کند اتفاقات وجودی تبعی دارند نه وجودی حقیقی ...
اینجا یک مغلطه ای وجود دارد و ان معنی کردن اتفاق به کاریست که بنا بر دلایل عقلی نباید انجام شود ولی انجام می شود ، این برداشت از لفظ اتفاق ، اتفاق را به حاشیه رانده . در حالیکه معنای اتفاق این است که وقتی عملی غیر علمی و عقلی سر هم بندی شود یک کاری بطور یقین ولی در زمان و مکانی غیر یقین روی خواهد داد . مثل حرکت یک ماشین با لاستیک صاف که حتما پاره خواهد شد ولی یک چند قدم این ور یا چند متر اون ور ....
پس هیچ اتفاقی اتفاقی نیست ولی خرد جمعی خردی منفعل است و زبان منطق انقدر توانمند نیست که قبل از اتفاق بصورت جدی و کاربردی بتواند عمل کند ....
و گر نه
بیدار شدن اژدهای زرد حتمی بود
حمله به اوکرابن حتمی بود
در اینده
هند دنبال سهمش از دنیا خواهد بود
برزیل و آرژانتین و کلمبیا و مکزیک به فکر ثروت و رفاه بیشتر خواهند افتاد
ایران برای ثروت از دست داده اش و روزگار بر باد رفته اش انقلاب سیاسی و فکری خواهد کرد و یکی از متمدن ترین اقوام و مرفه ترین ملتها خواهد شد
نفوذ امریکا در جهان بسیار محدودتر خواهد شد تا جایی که بیشتر نگران تمامیت کشورش خواهد بود تا نگران شاخ افریقا
وقتی همه چیز فقط به فشار دادن یک دکمه بستگی دارد هیچ چیز وجود ندارد .
kader.gorgij@yahoo.com