من گاهی فکر می کنم فایده تخیل چیست . چرا رویاها و خیالات وجود دارند . در رویا مالکیت معنا ندارد با این وجود لذت مالکیت وجود دارد .

چشم حقیقت را نمی شود کور کرد ولی می توان بر ان خط چشمی کشید که نگاه به حقیقت را قابل تحمل کند . گاهی زندگی صرفا یک نگاه خیال انگیز است .

چرا ما فکر می کنیم حقیقت یک جور خیال نیست ، اگر به حقایقی که هر کدام از ما در دست داریم نگاه کنیم متوجه می شویم که حقیقت هر کدام از ما خیالات ما هستند . از ان مردی که با رباط ازدواج می کند تا ان فردی که برای رفتن به بهشت خودش و چند نفر دیگر را منفجر می کند .

باید گفت برای شناخت افراد و جوامع و فرهنگ ها باید خیالات انها را شناخت . اگر رویاهایت با رویاهای دیگری یکی هست ، شما از جنس هم هستید . پس بهتر است چشمهایتان را ببندید و ببینید ایا کسی که می خواهید با او باشید در رویای شما وجود دارد یا خیر .

من فکر می کنم با توجه به این نکته ، اینده دنیا چیزی جز متاورس نباشد ، دیگر انسان به ان حد از تجربه آزمایش و خطا رسیده است که حقیقت دنیا را در خط چشم ببیند . یقینا انسانهابدنبال یافتن هم رویاها و هم تخیلات خود خواهند رفت و در حقیقت و خوابی که دیگران برای انها دیده اند خواهند شاشید