متن های اینستا
به نظر میآید تنها جایی که انسان هرگز فتح نخواهد کرد مغز است.
ما بیشتر اسیر فرهنگها، باورها و عقاید جمعی هستیم که گاهی موروثی و گاهی تحمیلی هستند.
مسئله این است که با وجود آنکه ما هر لحظه در درون خود شاهد دنیایی روان، سیال، با قابلیت تحقق هستیم، در دنیای بیرون دنبال آن میگردیم. در حالیکه هیچ نقطهی انطباقپذیری برای آن پیدا نمیکنیم.
این اصرار بر تایید جمعی از ترس ما میآید و ما را در حالت سرزنش مدام خود قرار میدهد. گویا ما مدام با خودمان راجع به خودمان درگیربم.
مغلطه این موضوع از ابن است که ما متوجه نیستیم که خرد جمعی خرد و کوچک است، بیشتر به ابهت جمعی نگاه میکنیم و هم سویی با جمع برایمان نقطهی آرامش است.
بهتر است که به جای تمام قراردادها و عقاید اجتماعی چه در قالب باورها و فرهنگها و چه در قالب علومی مانند روانشناسی و رفتارشناسی، فقط یادمان باشد که این کارها نیستند که اهمیت دارند. یا به عبارتی دیگر خوب یا بدن. وظیفهی ما این است که شکل انجام کاری که دوست داریم انجام بدهیم را بلد باشیم. که بیشتر همان آسیب نزدن به خود و به دیگران است.
جدای از این ملاحظه دیگر اصلاً نگران نباش. جامعه سالها بعد خواهد گفت که تو از زمان خودت جلوتر بودی و علوم امروزی سالها بعد توسط دانشمندان خرافه و جهل معرفی خواهند شد.
#محمدمهدی_صادقی_زاده
#فلسفه #فلسفه_شخصی
#فلسفه_در_خیابان
#فلسفه_در_قدم_زدن_با_سیگار_برگ
#روزمرگی_های_فلسفی
#فلسفه_در_اعماق_اخبار
#روزانه_های_فلسفی
#فلسفه_و_بوگاتی
#جستجوهای_فلسفی
#فلسفه_و_اتوبان_همت
#پرتودرمانی_فکر
#پارادوکس_داشتن_و_بودن