نوشتن کتاب تمام شده

خمیر مابه اش نوشته شده ، دارم تمام نامه اش را می نویسم . احتمالا چند ماه دیگر هم باید رویش کار کنم . قدم زدن در دنیای نوشتن پر از جاذبه های ذهنیست ، یک هو خودت را در میان مفاهیمی با ا اشکال هندسی نامتعارف می بینی یکی از شاخه ها را می گیری و از ان بالا می روی ، دوباره و هر لحظه زمینی زیر پایت شکل می گیرد با چالش ها فریب ها و لذت ها و هیچ موقع لحظه پایان کار نیست آغاز همه چیز است ، آغازی که پس از آغازی شکل می گیرد

زیبایی ها همه متعلق به دنیای ذهن هستند ، چنان زندگی در ابن دنیا شور مستانه ای دارد که وفتی به حرفهای سر کوچه با مش مندلی می رسم می بینم این معامله ناپایا پای را پای رفتن ندارم

فکر میکنم زندگی طوریست که باید همیشه بر فراز مشکلات پرواز کنی ، اینجا نقطه صفر دلمشغولی هاست . هنوز یاد نگرفته ام به چگونه بودن هایم عادت کنم

شاید باید ابتدا از دنیای تعاریف گذشت ، واقعا بودن یعنی چه?