فضا و قضا
اگر تصمیم این باشد که هر دو نفر یک بچه داشته باشند و از کسانی هم که ازدواج نمی کنن حمایت شود ، جمعیت کره زمین بعد از پنجاه سال نصف می شود و اینطور جای برای همه باز می شود .
اگر موضوع رشد جمعیت درست بررسی نشود و هر کسی چند بچه داشته باشد ، نسل بعد مجبور خواهند بود سریعتر و بی کیفیت تر زندگی کند . با فرصتی کمتر ، فضایی کمتر جنگلی کمتر و جنگی بیشتر ، ابی کمتر و اعصابی داغون تر
سازمان ملل باید از حالت نمایشی و سمبولیک بیرون بیاید ، انسانها در درون خود سبعیتی خاص دارند ، سبعیتی مدرن همانطور که دلقکی خاصی دارند ، شاید بتوان گفت تمام فرهنگ و منش انسانی ایجاد تعادل بین این دو حالت درونی اوست .
در جنگ بین فضا و قضا این فضا هست که بستر ایجاد حوادث را رقم می زند نه قضا ، قضا صرفا توجیه نابخردی ماست . ما در مسیر زندگی فردی و جمعی بسمت حوادث و اتفاقات می رویم چون زمان آبستن حوادث است . ولی این آبستن شدن مربوط به ماست گویا طبیعت فرد یا نژاد نمی شناسد جان انسانها را می شناسد مسل انکه ما جان گرگها را می شناسیم نه صرفا گرگهای دره ارغوان را
وظیفه عقلا این است که فضا را در حالتی نرمال پیش ببرند همانطور که پدر و مادر یک خانواده می توانند این کار را برای فرزندانشان انجام دهند که معمولا این کار با شل کن سفت کن های مالی ، کاری، تفریحی ، و .... صورت می گیره . و اگر بی برنامه حرکت کنیم زمان برای ما ابستن بدترین حوادث خواهد بود و انجاست که سبعیت درونی ما میدان را در دست می گیرد و فرهنگ قضا بر ما مستولی می شود و همه چیز پست و زشت و مبتذل به نظر می رسد