عاشقانه های دیر هنگام
خیلی دوست دارم دلی بنویسم . خیلی دوست دارم دوباره به عاشقانه های رمانهای قرن نوزده و نیمه اول قرن بیست اروپا برگردم . من لون بلندیهای بادگیر را دوست دارم . انت و سیلوی و رومن رولان و دافنهدوموریه .... زندگی در همین عاشقانه هاست ، وقتی که دختر پسرها عاشق چشم و ابروی هم می شدن ، نه عاشق ماشین و دک و پز هم . ایا دنیا نادان تر شده ، ایا خشن تر شده
وقتی می گویند تمام ثروت دنیا دست دهدرصد مردم است باید این حقیقت را پذیرفت که دنیا بشکل فجیعی تبدیل به نظام برده داری شده ، شاید صنعت خوبیهایی داشت که ایدلولوژی را عقب زد و رفاه اورد ولی نابرابری هم اورد ، خشونت را بیشتر کرد و احساس را کمتر کرد . حتی در دنیای متمدن هم مردم پر مشغله هستند سرعت زندگیها زیاد شده ، برند ها و مدها تجمل گرایی ها انسان را از هیبت انسانی خارج کرده . مثلا زن رونالدو می گه من تو خانه رونالدو گم می شم ، قایق های تفریحی و ماشین های لوکس و .... وقتی همه چیز پول باشد زیبایی واقعی هم از بین می رود دیگر نمی دانی ژل و کرم را بوس می خوری یا لب و لوچه را ، از روباه خوش خط و خال جوجه تیغی بدنیا می اید . مذهب رنگ معنویت خودش را به زرق و برق داده نمادهای مذهبی از انقلاب صنعتی بیشترین بهره را برده اند حالا گنبد های طلایی و مناره های بلورین و آینه کاریهای تجملی نماد دین و خدا شده اند .
بی شک علم باید ترک تازی کند ولی در تزریق علم و تکنولوژی به جامعه باید حائلی داشته باشد ، فریب همه جا هست و ما الان طوری داریم خودمان را فریب می دهیم که نمی فهمیم کی ده سال و ببست سال و سی سال گذشت . چون تمام روزها و سالها یا دنبال پیش بردن نقسه های خودمان هستیم یا در پی اجرای نقشه های دیگران که زندگیمان را طراحی کرده اند .
باید تعبیر های انسانی و فلسفی به کاخ های ریاست جمهوری و دفاتر مدیر کلی و کارتل های مالی برگردد . مدیران نباید صرفا افراد متخصص باشند ، عاشقانه ها باید به زندگی برگردند سرعت زندگی باید کم شود . در غیر اینصورت یا مسابقات تسلیحاتی یا هوس ها و رقابت های فضایی یا جنون انی یک دیکتاتور .... همه چیز را به ویرانی و تباهی خواهد کشاند
kader.gorgij@yahoo.com