بعضی می گن وقتی مردی مثل این است که هیچ وقت نبوده ای . 

به نظر من زندگی انقدر سریع است که حتی وقتی هم هستی مثل ان است که وجود نداری . 

پیام گذر زمان چیست ؟

ایا اصلا پیامی در این گذر سریع وجود دارد  .  

اگر از اساس حرکت و گذر را قبول کنیم باید بپذیریم زندگی  محل گذر است .  گویا یک انرژی در فضا شوت شده که گاهی به شکل گلابی و گاهی به شکل انسان و گاهی به شکل خاک  دیده می شود . 

این موضوع پایه تمام مذاهب است که مذهب با این ادعا جلو می اید که می گوید قادر است  قبل و بعد این گذر گاه را توضیح بدهد . اخلاقیات نیز از قبول همین مسئله ایجاد شده اند و ضرب المثل ها و شعرها و کتاب های زیادی در این مقوله نوشته شده  . 

ولی همه این تلاشها ، تلاش بیهوده بوده اند و هیچ موضوع مشخصی بعد از این همه کند و کاو از زیر زمین بیرون نیامده است  ، نه تنها هیچ فایده ای بر این تلاش ها مترتب نبوده بلکه خود همین ابداعات همین خرافات و همین تفلسفیدن ها غل و زنجیر شده و روح انسانی را خراشیده اند  . تا جایی که باید گفت انسان در قرن بیست و یک دیگر  حیوان مستوی القامه نیست . انسان حیوان خمیده و رنجور است  .  انسان امروزی موجودیست در حسرت دیروز و در غم فردا 

من فکر می کنم  ما باید امروز انسانی را ترجمه کنیم فارغ از گذر زمان . 

انسان را باید با توجه به نیازها و ضعف ها و قدرت هایش ترجمه کنیم . 

باید انسان را با توجه به طبیعت و جایگاه امن و شرایط مساعد زیستن و ماندگاری ترجمه کنیم 

دیگر باید  گذر زمان را به فراموشی بسپاریم ، چون انقدر زمان سریع است که گویا گذری اصلا وجود نداشته و همه چیز در دنیای عدم و نیستی متوقف است 

به نظر من وقت تغییر گفتگوی ما ادمها فرا رسیده .  ما باید لگد ان نسل متوهم را از دل و مغز مان بیرون بکشیم