قبلا فکر می کردم مگر خدا هم حزب دارد . مگر خدا هم خون دارد .

حالا می بینم جواب این سوال مثبت است ، و خدا یک حزب داره و اون حزب یک نمایندگی داره که کارهای خدا را بررسی و به رتق و فتق امور می پردازه

این گروه گاهی می رن یک کشوری را می گیرن ، مردم اون کشور را اسیر و برده خودشون می کنن و خیلی خدا گونه می گن این کشور مال ماست ، هذا من فضل ربی

خدا قبلا برای ما یک چیز دیگه ای بود یک حس و حال دیگه ای داشت با اون که آگاه و توانا بود بازم اهل سوال و جواب بود . لم یاکل و لم یشرب بود ، از صفتهای بارزش بی نیازی بود . باصفا و بخشنده بود ، مثل ادمای باحال هر چی که مربوط به خودش و خودت بود را می بخشید و فراموش می کرد .

حالا برای خودش یک حزب درست کرده ، دکون و دستگاه راه انداخته اهل حساب و کتاب شده و در اخر همه چیش به مویی بنده

من قبلا این ضرب المثل را شنیده بودم که فلان چیز یا فلان کس به مویی بنده ، ولی خوب معنایش را نمی فهمیدم حالا که می ببنم وقتی سر یکی را می کوبند به دیوار فقط بخاطر اینه که مویش ممکنه کنده بشه

خب از حزبت چی خبر ، خوبه ، اوضاعت روبراهه ، اونقدر زور داری که فقط زورت به یک زن و مرد بدبخت نرسه ، یعنی می تونی به سرکرده حزب شیطان وارد جنگ بشی یا بازم از زن و لچه و ببمار و پیر و ناتوان استفاده بهینه می کنی ، اینا برات نقش گوشت قربانی را دارند ، یک روز سوارشون می شی یک روز باهاشون سپر انسانی می سازی ، یک روز سیاهی لشکرت می شن ، یک روز امتت

من تالار دارم . همیشه می گم برای یک تالار دار قشنگ نییت غذای اماده داشته باشه چون موجب فیادش می شه

برای یک معلم قشنگ نیست تو اسنپ کار کنه چون سوادش نم می کشه

برای یک رییس جمهور قشنگ نیست تاجر باشه چون مافیا راه میندازه

برای یک خدا هم .....

تعوظ بالله از این همه تهمت هایی که تو می زنن