یکی از مضحک ترین صحنه هایی که در روز جشن فوتبال ایران و ولز در خیابانها دیده می شد . رقص افراد نقاب دار در خیابان بود

من برای یک لحظه احساس کردم وسط فیلم رابین هود ایستاده ام ، تمساح ها شیپور می زنن کرگدن ها می رقصند و فیل ها رژه می روند

چه تشابه حیرت انگیزی ، یکی داد می زند همه چیز آرام است آسوده بخوابید . داروغه مرتب به حاکم گزارش می دهد که همه چیز تحت کنترل است

همه بچه خرگوش ها را دست کم گرفته اند و خوک های چاقالوی صورتی را ، مار فقط دنبال رابین هود است و دل معشوقه ارباب باسنش را همراهی نمی کند

همیشه فکر می کردم این جریانات مال فیلم هاست ولی حالا می بینم این فیلم ها از روی واقعیت ها ساخته شده اند . گویا این نوع تفکر هر گاه به پبچ سقوط می رسد به همین شکل عمل می کند . حاکمی که شبها نمی خوابد ، و روزها مثل بچه ها لجوج و یک دتده می شود . گاهی گلوی نزدبک ترین فرد به خودش را گره می زند و فکر می کند با مالیات ببشتر می تواند نگهبان بیشتری بخرد

واقعا مسئله فوتبال در این وسط چقدر نمایش مضحکیست و رقص کردگدن ها دیگر ته مسخرگیست گویا دایناسورها باله می رقصن ،

همه کنار بروید بگذارید لحظه ای پرواز پروانه های عاشق را ببینم ، عشق بازی قوهای سفید را وسط خیابانهای نقره ای