نمی دونم تا به حال متنی تو این عالم نوشتم یا ننوشتم

باز دلم گریه تنهایی می خواد 

برمی گردم تا بببنم کسی نیس

می بینم غم‌داره دنبالم میاد 

دو روزه بابل هستم ، پیش خانواده اقای حق شناس بودیم ، خیلی خوش گذشت جنگلهای بکر مازندران و سد شیاده و طبیعت فوق تصور . 

امروز غروب از بابل بیرون زدیم قرار شد اخر هفته بعد یک شب دیگه بیام اینجا چون یکیدو تا از دوستان دارن از تهران میان تا دور هم باشیم .

امشب امدیم آمل پیش پویان هستیم ، پویان کلا با یک گیلاس جلو در منتظر ما بود و الان من رو کاناپه ولو هستم ، گاهی صدای خنده بچه ها در فضا می پیچد  ، گاهی صدای هایده روحم را با خودش می برد .  

من که نمی دونم چند پیک زده ام فقط می دونم پیک و میک هوشیاری منو کم نمی کنه ، زندگی به نظر من در مسافرت و در بین دوستان و در عالم مستی زیباتر از الماس تاج ملکه انگلیس و باارزش تر  از ثروت ایلان ماسک است . 

 سلام من به دوستی ، به مستی به هایده به آمل و مردم با صفاش  

همه آمل جوادی نیست 

هر چند ممکنه در آمل هم یک فرد املی پیدا بشه