دیروز به مشهد رفتم   و الان باز در گوشه ی دفترم نشسته ام . سقف زندگیم کوتاست ، قدرت مانور زیادی ندارم . همین زندگی ساده هم برام خوبه ،  اهل قناعت نیستم ولی حوصله ریسک و استرس زیادی هم ندارم ، از پله ها می رم بالا و میام پایین و چای می خورم و گاهی یکی میره میوه می گیره می خوریم ، امروز برای انکه اب دوغ خیارم متفاوت باشد ، ماست و سرشیر و خیار و یک دانه زرده تخم مرغ ریختم تو اب میوه گیری ، نمی دونم چطور بود ، مسئله غذا برام مهم نیست یک چیزی می خورم که گشنه م نباشه . خانواده ام برام انگیزه قوی ایجاد می کنه از اینکه  احساس خستگی نکنم ، ساتگین دوباره داره شنا می کنه قبلا قهرمان کشور بود ولی کرونا تعطیلشون کرد ، دیشب می گفت دوباره رکورد قبلی شو شکسته . آفاق هم داره امتحان  می ده ، همیشه سرش تو کتابه و یا تو موبایل ،  .....  خب زندگی هر کسی همون کسانی هستند که دور و برشن ، این مختص من و شما نیست .  من اینجا تنها هستم ، غذای  درجه یکم تخم مرغه ، وقتی مجلس نداریم منم اصلا حوصله اشپزی ندارم ، همه می گن تو سرد خونه هزار تا ران نرغه ، گوشته ، شنیسله ... یک طوری می گن انگار خودم نمی دونم ، ولی واقعا ادم در تنهایی هیچی نمی خواد  ، تنهایی غریب ترین واژه زندگیست  و زندگی تنهاترین مفهوم تنهاست . این دو واژه خیلی با هم لاس دارن تنهایی و زندگی ......... 

چقدر سخته اینکه همه را از پشت شیشه ببینی و فکر کنی همیشه بین تو و دیگران یک شیشه سکوریت ضخیم فاصله است که عایق صداست ولی تصویر را نشون می ده ، ادمایی که خیلی تند تر از حد طبیعی در حرکت هستند ، مردان و زنانی که مستهلک به نظر می رسند ولی این همه حرکت معلوم نیست چرا .....

از تهی سرشار جویبار لحظه ها خالی 

درود بر اخوان ثالث که به کمکم امد ، اری از تهی سرشاریم چون کارمان در جای جاش گیره