بام رامسر 

با  تله کابین امده ایم  تو جنگل ، اینجا فوق العاده زیباست  ، هوا عالیست  ، اینجا می توان ادعا کرد 

چقدر ایران زیباست 

این فصل شمال ، با خلوتی نسبی که بدلیل ماه رمضان  بوجود امده و هوایی که یک لحظه گرم و مطبوع و چند لحظه بعد کمی سرد و سوزشی می شود  . 

یک الاچیق اینجا هست کنار رستوران ، چایی می خوریم من کوله را کنارم گذاشته ام و وبلاگ می نویسم ، یک عده کوهنورد دارن از سمت قله میان پایین فکر می کنم با دیدن کوله ی متوجه شدن ما هم اهل کوهیم . من پایم را که بشکل ولنگاری دراز کرده ام جمع می کنم و خیلی واضح می گم به احترام کوهنوردان می شه مودب نشست ولی خیلی ها ارزش این احترام را ندارند  . یکی از کوهنوردان کنار می می مونه و با هم خوش و بش می کنیم . 

امروز صبح حال یکی از همسفرها بدلبل چند پیک اضافه خوب نبود ، بردیمش درمانگاه یک نروبیون بهش زدیم و یک ضد تهوع  . حالش بهتر شد  . تو ماشین بازم نق و پق می کرد دور یک میدون اب میوه فروشی بود  ، ایستادم گفتم یکی از هم سفرامون زیادی خورده ، چی براش خوبه ، فروشنده یک اب هویچ به من داد گفت بده اول اینو بخوره بعد بیا ،دوباره  چند تا کیوی داد و گفت اینم بعدا بهش بده  ، دست اخر یک قهوه زد با انرژی زا...... خلاصه فروشنده بهتر از هر دکتری کار ما رو راه انداخت . در حالی که  من فقط گفتم مرسی  ، او همه کاری که بلد بود را انجام داد ، 

چقدر ایرانیها زیبا هستند

جیف این ایران زیبا و این ایرانیها زیبا که .... 

لعنت بر بعد از ... که