نام این دوره را باید گذاشت 

عصر امکانات . 

تقریبا  بازی زندگی  به مرحله ی بالاتری رفته ، اینکه یکی ادعای ابستن شدن بدون پدر بکند یا کشتی اش را ..... دوره هوش هم سر امده ، حالا بیشتر باید خاص باشی و شاید نبوغ .

برای زندگی های معمولی ابزاری لازم است که بدون ان ابزار  چرخ زندگی تو هواست ، هر چه دلت می خواهد تمرین دویدن کن ، امروز حرکت  با پا نیست ، پا بیشتر برای کارهای دم دستی است برای بازیست . امروز دیگر کسی بیل نمی زند کشاورزان حالا  داخل اتاق گرم  نشسته اند . برنامه اب دهی باغ با برنامه کامپیوتر هماهنگ می شود . 

حالا باید گفت در کجای دنیا امکانات  بیشتری وجود دارد ، جنگل و کویرش فرقی ندارد . مهم ان است که امکانات وجود داشته باشد . با یک کولر خوب روزهای گرم کویر ، شنزاری  رویایی می شود . امکانات ترس و اشوب را تبدیل به فرصت و هیجان می کند برف و کولاک زمبن اسکی می شود و یخبندان زمین هاکی . دریاچه استخر پرورش ماهی می شود و امواج خروشان  زمانی برای مستی موج بازان .

روستاییان هنوز دنیا را وسیع می بینن ، هنوز پانصد هزار تومان برایشان نیم میلیون است . هنوز رفتن به مدرسه یک صف می خواهد و یک ترکه انار ، هنوز هواپیما ،  طیاره است هنوز مکه جایی است برای خوردن موزهای بزرگ کاملا رسیده . زن برایشان هنوز لچک است و صندوق ، هنوز خوردن چی برایشان حلال است و چه مکروه است و چه مباح . 

بعضی آه می کشند : کاش هنوز ایران همه روستایی بودن . و می ترسن روزی برسد که دیگر کالایشان مشتری نداشته باشد 

عصر امکانات است . برای درک بیشتر ، برای لذت بیشتر ، برای زندگی بهتر ، باید از امکانات موجود و روز دنیا بهره برد . در غیر اینصورت یک مشت منگول وحشی عقده ای می شویم که فقط می توانیم اسباب خنده دیگران باشیم .

در فلسفه از امکان حرف می زنند و در اقتصاد از امکانات . باید گفت در ان فلفسه باید شاشید که از امکانات تهی باشد